کالبدشکافی بحران آب؛ تهدید خاموش برای آینده ایران
گون آیدین: بحران آب در ایران دیگر صرفاً یک چالش محیطزیستی نیست؛ این بحران حالا به تهدیدی استراتژیک برای آینده اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی کشور تبدیل شده است. اما ریشه فاجعه نهفقط در خشکسالی که در ساختار معیوب تصمیمگیری، سیاستهای مرکزگرایانه و توسعههای ناآگاهانهایست که دهههاست با چشمبستن بر واقعیتهای اقلیمی، آینده ایران را قربانی کردهاند.

گون آیدین؛دههها سوءمدیریت، سیاستگذاری معیوب و توسعهطلبی بدون درنظر گرفتن محدودیتهای طبیعی، ایران را به یکی از تشنهترین کشورهای جهان تبدیل کرده است. بحران آب دیگر یک مسئله بخشی نیست؛ بلکه تهدیدی فراگیر است که تمامی ارکان توسعه – از کشاورزی و صنعت تا مهاجرت و سرمایهگذاری – را تحت تأثیر قرار داده است. اگر امروز سکوت کنیم، فردا حتی «امکان نجات» هم وجود نخواهد داشت.
در کشوری با میانگین بارندگی یکسوم جهان و نرخ بهرهبرداری ۸۵ درصدی از منابع تجدیدپذیر آب، انتظار توسعه کشاورزی و صنعتی بیپایه است. اما آنچه اوضاع را فاجعهبارتر کرده، نه فقط خشکسالی طبیعی، بلکه تفکر مرکزگرایانهای است که تصمیمگیران طی دههها بر آن پافشاری کردهاند.
استقرار صنایع آببر در دل فلات مرکزی ایران – از فولاد مبارکه در اصفهان تا مس سرچشمه در کرمان – نه به دلیل مزیتهای منطقهای، بلکه صرفاً حاصل تمرکز قدرت و سرمایه در مرکز بوده است. نتیجه این رویکرد، نابودی منابع آب زیرزمینی، خشک شدن زایندهرود، افت شدید کیفیت زندگی در مناطق مرکزی و آغاز درگیریهای اجتماعی بر سر منابع است. اما مسئله اینجاست که تاوان این خطای سیاسی و اقتصادی را حالا کل کشور میپردازد؛ از انتقالهای پرهزینه بینحوضهای تا فرونشست زمین و مهاجرتهای گسترده.
در بخش کشاورزی، بحران به اوج خود رسیده است. آبیاری سنتی، کشت محصولات پرمصرف مانند هندوانه، برنج و یونجه در مناطق خشک، و نبود برنامهریزی یکپارچه، به اتلاف گسترده منابع آبی انجامیده است. میلیونها کشاورز در معرض از دست دادن معیشت خود قرار گرفتهاند و مهاجرت به حاشیه شهرها در حال تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی دومرحلهای است: ابتدا بحران آب، سپس بحران بیکاری، فقر و نارضایتی.
در این میان، دولتها همچنان به دنبال راهحلهایی از جنس سدسازی، پروژههای انتقال آب و طرحهای نمایشی هستند؛ درحالیکه همه دادههای علمی جهان نشان میدهد راهحل در مدیریت تقاضا، تغییر الگوی کشت، بازچرخانی آب، حذف صنایع آببر از مناطق خشک، قیمتگذاری واقعی و اصلاح حکمرانی منابع طبیعی است.
اما درد اصلی اینجاست: هیچ ارادهای برای تغییر ساختار وجود ندارد. سیاستگذاران از اصلاح ساختار حکمرانی آبی میترسند، چون این اصلاحات به معنای دست کشیدن از امتیازدهی سیاسی، رانتزدایی، و پایان تفکر مرکزگراست. بحران آب در ایران، فاجعهای در حال وقوع است. و اگر فوراً از سیاست انکار، تأخیر و انفعال فاصله نگیریم، توسعه دیگر یک رؤیا نخواهد بود؛ بلکه یک خاطره تلخ خواهد شد.
نویسنده: جعفر ساعینیا