پرداخت یارانهها بلای جان مردم ایران
گون آیدین: سالهاست که واژه «یارانه» در ادبیات اقتصادی و اجتماعی ایران حضوری سنگین و پرحاشیه دارد. آنچه روزی قرار بود مرهمی باشد بر زخم معیشت مردم، امروز خود به زخمی عمیق تبدیل شده؛ زخمی که هر بار با وعدهای تازه، نمک بیشتری بر آن پاشیده میشود.

گون آیدین، یارانهها در ایران نهتنها نقش حمایت از اقشار ضعیف را بهدرستی ایفا نکردهاند، بلکه به ابزاری برای نمایش پوپولیسم و خرید رضایت موقتی جامعه بدل شدهاند. دولتها یکی پس از دیگری آمدهاند و با افتخار از افزایش مبالغ یارانه یا افزایش تعداد مشمولان سخن گفتهاند، بیآنکه بپرسند این پول از کجا میآید و چه اثراتی بر اقتصاد کلان دارد. نتیجه آن شده که نه فقط تورم افسارگسیخته قدرت خرید مردم را بلعیده، بلکه منابع ملی نیز در چاهی بیپایان هدر رفتهاند.
از سوی دیگر، پرداخت یارانهها به شیوه فعلی نوعی توهین پنهان به شعور مردم است؛ گویی شهروندان را نه بهعنوان افراد توانمند و شایسته فرصتهای برابر، که بهعنوان گیرندگان صدقه تلقی کردهاند. این نگاه نهتنها شأن انسانی را زیر سؤال میبرد، بلکه کرامت اجتماعی را نیز خدشهدار میکند. مردمی که روزی با امید به عدالت و توسعه پای صندوقهای رأی رفتند، حالا هر ماه باید چشمانتظار واریز یارانهای ناچیز بمانند؛ پولی که دیگر حتی هزینه یک وعده غذا را هم پوشش نمیدهد.
نکته دردناکتر این است که همین یارانه ناچیز نیز گاه با تأخیر، تبعیض یا خطاهایی مضاعف پرداخت میشود. سامانههای ناکارآمد، اطلاعات ناقص، قطع ناگهانی یارانهها و نبود شفافیت در دلایل این تصمیمات، باعث شده مردم احساس بیپناهی کنند. گویی حتی در گرفتن حق ناچیز خود نیز باید بجنگند.
اقتصاد سالم نیازمند سرمایهگذاری، اشتغال پایدار و توزیع عادلانه فرصتهاست، نه پرداخت مستمر پولی که تنها تورم را تشدید میکند. یارانه دادن بدون اصلاح ساختارها، تنها مُسکنی موقت برای دردهای عمیقتر است؛ و بدتر آنکه همین مُسکن نیز خود به درد جدیدی بدل شده است.
مردم ایران شایسته رفاه واقعیاند، نه گدایی مدرن. آنان سزاوار جامعهایاند که در آن حقوق انسانی و اقتصادیشان تأمین شود، نه آنکه هر ماه منتظر «لطف» دولت بمانند. باید جسارت بازنگری اساسی در سیاستهای یارانهای وجود داشته باشد؛ نه از موضع حذف بیرحمانه، بلکه با هدف ساختن ساختاری کارآمد، عادلانه و شفاف. یارانه اگر درست مدیریت نشود، نهتنها کمکی به معیشت مردم نمیکند، بلکه بلای جان آنان میشود؛ و متأسفانه، امروز ما شاهد همین بلاییم.
نویسنده: علیرضا مردی