سرمشقِ کتک در مدارس
گون آیدین: زنگ تنبیه کودکی دوباره به صدا درآمده است!

گون آیدین: مدرسه قرار بود خانهی دوم ما باشد. جایی برای یاد گرفتن، ساختن، قد کشیدن. جایی که در آن قرار بود اشتباه کردن بخشی از مسیر یادگیری باشد، نه بهانهای برای تحقیر. اما بسیاری از ما، بهخصوص در نسلهای گذشته، خاطرهای جز ترس، سکوت و تنبیه از آن به یاد نداریم.
مدرسهای که گاهی نه شبیه خانه بود، نه حتی شبیه مدرسه! ما نسلی هستیم که طعم تلخ خطکشهای چوبی، کفدستیها، ایستادنهای طولانی پشت کلاس، تحقیر جلوی جمع و تنبیههای کلامی را چشیدهایم. نسلی که قاعدهی تربیتیاش این بود: «اَتی سَنین، سومویو منیم» که بیشتر مناسب کشتارگاه است تا مدرسه! یا این ضربالمثل که سالها ورد زبان بود: «چوب معلم گُله، هر کی نخوره خُله»!
اما حالا بهتر میفهمیم: خشونت، آموزش نیست. نه صدای بلند، نه چوب، نه بیاحترامی، و نه ترس. هیچ چوبی حتی اگر با شعر و ضربالمثل تزئین شده باشد، محبت نیست. تربیت با محبت میبالد، نه با ترس. تربیت با درک، گفتوگو و همدلی معنا پیدا میکند، نه با فریاد و تحقیر. مکتبِ کتک، اسمش هرچه باشد، «مدرسه» نیست.
خبرهایی که این روزها از گوشه و کنار کشور دربارهی تنبیه فیزیکی دانشآموزان به گوش میرسد، تلنگریست که فراموش نکنیم هنوز هم کودکانی در این سرزمین، در مدارسی درس میخوانند که در آنها «ترس» بیشتر از «اعتماد» جریان دارد. مدارسی که کودک را بیصدا، سر بهزیر، و فرمانپذیر میخواهند، نه جوینده، پرسشگر و خلاق.
ما معلمان خوب و دلسوز زیادی داریم. آنهایی که با عشق به کلاس میروند، و کلاس را نه میدان انضباط، که پناهگاه یادگیری میدانند. معلمانی که بیتنبیه و تحکم، مدرسه را به خانهای امن تبدیل کردهاند البته با حقوقی پایین و باری سنگین. مدرسه به روانشناس نیاز دارد، به مددکار اجتماعی، به برنامههای مهارتی، به امکانات پایه.
سالهاست سیستم آموزشیمان از نبود امکانات مناسب آموزشی میلنگد و بهجای اصلاح ساختار، از معلولها سراغ علت میگیریم. کودک پرخاشگر را مقصر میدانیم، بدون اینکه بپرسیم چه چیزی پشت آن رفتار نهفته است.
حالا وقت آن است بهجای تطهیر خشونت با نام تربیت، بهدنبال مدرسهای انسانیتر و امنتر باشیم. مدرسهای که در آن کودک بتواند حرف بزند، بازی کند، اشتباه کند، و از اشتباهش بیاموزد. وقت آن است که از خودمان بپرسیم: چرا کودکی در این سرزمین، اینهمه بیپناه شده است؟