سیاست 1404/02/31 11:07:40 | کد خبر: 13353
حاج آ هارداسان؟

آل‌هاشم و سالگرد غروب یک امید

گون آیدین: دیروز سالگرد آن غروب تلخ بود ؛ سالگرد روزی که اضطراب، قره‌داغ را درنوردید و خبری رسید که تبریز را درجا خشک کرد. فریاد آن امدادگر را همه شنیدیم، با صدایی که از دل سوخته‌اش بیرون آمد و در دل همه‌مان ماند:

به گزارش گون آیدین ،حاج‌آ، هارداسان؟ آن صدا، فقط یک ندا برای یافتن پیکر نبود. ضجه‌ای بود برای گم‌شدن یک معنا، یک پشت‌گرمی، یک امید. آل‌هاشم فقط یک «امام جمعه» نبود؛ او نشانه‌ی امکان زیست متفاوت در ساختاری بود که مردم را فراموش کرده بود. رسمِ تازه‌ای بود از «مسئول بودن». کسی که جایگاه را نه از پشت تریبون، که در میان مردم تعریف می‌کرد.

او با عبای ساده‌اش به ورزشگاه می‌رفت، با کارگران می‌نشست، به خانه‌های ش.ه.د.ا سر می‌زد، پای حرف جوان‌ها گوش می‌داد، و دردها را نه فقط می‌شنید، که می‌فهمید. برای مردم تبریز، فقط یک خطیب نبود؛ پدری بود که حضورش آرامش می‌آورد. کسی که بی‌آن‌که خود را بالاتر بداند، در کنار مردم بود و با آن‌ها دم‌خور می‌شد.

آمده بود تا هوا را تازه کند، تا تبریز بتواند دوباره نفس بکشد، و حرف‌هایش شنیده شود. محبوبیتش افسانه‌ای بود، اما نه از جنس افسانه‌ها؛ از جنس رنج و راستی و همراهی. محبوبیت او واقعیتی زنده بود، ریشه‌‌دار در اعتماد.

یک سال گذشته اما کسی نتوانسته آن حضور گرم، آن خلوص بی‌نقاب، آن صدای پدرانه، و زبان بی‌واسطه را پُر کند. وقتی او بود، حتی تلخ‌ترین خبرها را می‌شد شنید و امیدوار ماند. چون مردم می‌دانستند کسی هست که به زبان آن‌ها، از درد آن‌ها و برای حق آن‌ها می‌گوید حالا اما، جای او را که نگاه می‌کنی، سکوت است. خالی است.

آل‌هاشم فقط یک روحانی نبود؛ نماد یک امکان بود. اینکه می‌شود در دل ساختار بود، اما هم‌نفس مردم ماند. برای تبریز، فقط امام جمعه نبود؛ لنگر تعادل بود. و حالا که نیست، این کشتی بی‌سکان‌تر از همیشه است. او بود که امید را از خطبه‌ها به خیابان و میان مردم آورد. و حالا که نیست، تبریز در نفس‌تنگیِ بی‌پایان خودش فرورفته. دریغا آل‌هاشم، که هنوز هم تبریز دلتنگ توست...

avatar
سلام

پایگاه خبری گون آیدین

مشاهده اخبار